1.17.2006

مرا عمري به دنبالت كشاندي
سر انجام به خاكستر نشاندي
ربودي دفتر دل را افسوس
كه سطري هم از اين دفتر نخواندي
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سر شكي هم نشاندي
گذشت از من ولي اخر نگفتي
كه بعد از من به اميد كه ماندي؟
مطمئن باش كه مهرت نرود از دل من
....مگر انروز كه در خاك شود منزل من
كاش آن لحظه كه تقديم تو شد همه هستي من
مي سپردم كه مواظب باشي جنس اين جام بلوراست
پراست از عشق و غرور
گر كه بازيچه شود
..... مي شكند مي ميرد
در منزل ليلي كه خطرهاست دران
شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي
چراغي كهنه ام وقت است خاموشم كني كم كم
.....من ان افسانه ام بايد فراموشم كني كم كم
شد قطره به قطره آب آدم برفي
در محضر آفتاب آدم برفي
آب از سر او گذشت
بيدار نشد ز خواب آدم برفي
زندگي فرصت بس كوتاهيست تابدانيم
....كه مرگ
اخرين نقطه پرواز پرستو ها نيست
مرگ
هم حادثه است مثل افتادن برگ
كه بدانيم پس از خواب زمستاني خاك
نفس سبز بهاريجاريست

فرياد

آن روز كه بودم تو مرا ياد نكردي
فرياد شنيدي و تو فرياد نكردي
امروز كه غايب ز پريشاني عشقم
افسوس مخور زين كه مرا شاد نكردي